عدم پذیرش هیات میانجی صلح
بر اساس فعالیتهای میانجی گرایانه، قرار بود هیات صلح از سوی جنبش غیر متعهدها در اواخر خرداد 1360 برای دریافت پاسخ دولت جمهوری اسلامی نسبت به پیشنهاد خود به ایران سفر کنند. محمد علی رجایی نخست وزیر وقت از طریق سفیر کوبا در ایران به هیات مزبور خبر میدهد که "فعلا تحولاتی در ایران در پیش است. لذا امکان پذیرش میانجی صلح از جانب ایران مقدور نیست." (درس تجربه، خاطرات ابوالحسن بنی صدر)
پس از برکناری اولین رئیس جمهوری و رفتن جامعه به سوی سرکوب و اختناق بیشتر و ایجاد جامعهای تک صدایی، حکومت ایران کماکان از پذیرش هیات های میانجی امتناع میکرده است. وضعیت به گونهای بود که حتی رهبران ملی-مذهبی چون مهندس بازرگان و یاران او در آن روزها جرأت طرح و بیان آن را نداشتند.
در چنین فضایی، ناخدا بهرام افضلی فرمانده وقت نیروی دریایی ایران به اتفاق نگارنده این سطور (مشاور مسایل استراتژی سیاسی-نظامی تا مقطع آزادسازی خرمشهر) بر آن شدیم به نحوی این مسأله را به درون جامعه ایران منتقل کنیم. تصمیم بر آن شد که ناخدا افضلی صحبتهایی در رابطه با ضرورت و اهمیت پایان دادن به جنگ مطرح کند و بر اهمیت پذیرش مجدد هیات های میانجی صلح که در این ایام عملاً از ورود آنان به ایران سر باز می زدند، تأکید کند.
ناخدا افضلی آن نظرات را در 14 تیرماه 1360 که در چند روزنامه دولتی چاپ شد، چنین بیان کرد: "ما باید با پذیرفتن هیات های صلح و با دلیل و برهان حقانیت خود را ثابت کنیم و خود را در دیدگاه ملتهای جهان، ملتی صلح دوست، آرامش طلب و غیر متجاوز جلوه گر سازیم... هرچه جنگ بیشتر طول بکشد، امپریالیسم به هدفهای خود بیشتر نزدیک می شود." (ناخدا بهرام افضلی، روزنامه اطلاعات، 14 تیرماه 1360)
متأسفانه در شرایط جامعه تک صدایی آن روز ایران، اینگونه هشدارباش ها و دلسوزی های میهن دوستانه در مقابل خط سیاسی جنگ طلبانه حاکم بر جمهوری اسلامی طنینی نداشت. ناخدا افضلی کوشید تا از راه دوستان هم دوره تحصیل خود در آکادمی لیورنو ایتالیا در 25 سال پیش که اکنون در مقامات بالای نیروی دریایی ایتالیا بودند و نیز از طریق وابسته دریایی ایتالیا در ایران، طرح پیشنهادی پرداخت غرامت به ایران را به جریان بیاندازند تا شاید مجدداً زمینهای برای ادامه مذاکرات برای پایان یافتن جنگ فراهم آید. بنابراین مطلبی که آقای رفسنجانی درباره مراجعه ناخدا افضلی و رساندن پیام وابسته دریایی ایتالیا به او در یادداشتهای روزانهاش قید کرده بود و به آن اشاره کردم، در ارتباط با این کوشش ها بوده است که پس از برکناری اولین ریاست جمهوری عملاً متوقف ماند.
امکان پایان دادن به جنگ پس از آزادسازی خرمشهر: پس از آزاد سازی خرمشهر در سوم خرداد 1361، دومین زمینه تاریخی مناسب در راستای منافع ملی ایران فراهم آمده بود که به جنگ خاتمه داده شود. تا مقطع آزادسازی خرمشهر، هدایت جنگ با فرماندهان ارتش بود و حتی آقای رفسنجانی هم قادر به انکار این واقعیت نیست و در این باره اذعان دارد: "وقتی خرمشهر را گرفتیم، عراق با تمام بی میلی اعتراف کرد که خرمشهر را از دست داد و غربیها هم قدرت و برتری نظامی ایران را باور کردند. بعد از فتح خرمشهر فشار برای برقراری آتش بس خیلی زیاد شد. در همین زمان میانجی ها خیلی رفت و آمد داشتند حتی از کنفرانس اسلامی هم میانجی آمد. البته آن موقع مدیر جنگ نبودم، نظامی ها جنگ را اداره می کردند. من سخنگوی شورای عالی دفاع و نماینده امام در آن و مجلس بودم." (رفسنجانی، مصاحبه رادیو-تلویزیونی به مناسبت بیستمین سالگرد جنگ ایران و عراق، اطلاعات بین المللی، 8 مهر 1379)
در عملیات آزادسازی خرمشهر به مدیریت فرماندهان ارتش ایران که البته بسیج مردمی و سپاه پاسداران هم در کمک در جبهه ها بودند، حدود 5500 کیلومتر مربع از اراضی اشغالی از جمله خرمشهر آزاد شد، 34 هزار نفر از نیروهای ارتش عراق به اسارت در آمدند و 16 هزار نفر کشته شدند. 511 دستگاه تانک و نفربر عراقی، 38 فروند هواپیما و 80 قبضه توپ از ارتش عراق منهدم شد.
آنانی که با مسائل نظامی آشنایی دارند، نیک میدانند که چنانچه فرماندهان ارتش ایران قصد ورود به خاک عراق و اشغال مناطقی از خاک آن کشور را داشتند، در واقع، مناسب ترین موقعیت برای حمله و وارد شدن به خاک عراق، لحظه عقب نشینی ارتش عراق پس از آزادسازی خرمشهر بود. در حالیکه فرماندهان ارتش ایران چنین سیاستی را دنبال نکرده و قبول نداشتند و مضافا استراتژی سیاسی-نظامی ایران مبتنی بر دفع متجاوز از خاک ایران بوده است و رژیم جمهوری اسلامی نیز قبلاً آن را اعلام کرده بود که هدفش بیرون راندن دشمن متجاوز از خاک ایران است. بعد از آزادسازی خرمشهر، علاوه بر هیات های میانجی صلح، شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه شماره 514 خواستار آتش بس و خاتمه فوری کلیه عملیات نظامی شد. صدام حسین این قطعنامه را بلافاصله پذیرفت و جمهوری اسلامی آن را رد کرد. فرماندهان ارتش بر اساس سیاست اعلام شده سران رژیم جمهوری اسلامی، مخالف ورود به خاک عراق و خواستار آن بودند که جنگ در این مرحله که با برتری نیروهای زمینی، هوایی و دریایی ایران بر ارتش عراق به اثبات رسیده و به پیروزی عملی ایران در این جنگ منجر شده، در راستای منافع ملی ایران است که پایان پذیرد.
آقای منتظری در خاطراتش به مواضع فرماندهان ارتش در آن زمان اشاره دارد و می نویسد: "آن زمان که صدام حسین کشور ایران را اشغال کرد، ما نظرمان مثل همه این بود که باید جنگید و آنها را از کشور بیرون کرد. ولی وقتی که خرمشهر را فتح کردیم و اینها را بیرون راندیم احساس کردیم که نیروها بهخصوص ارتش انگیزه داخل شدن در خاک عراق را ندارند، خودشان می گفتند: ما تا حالا جنگیدیم که دشمن را از کشورمان بیرون کنیم ولی حالا اگر بخواهیم به خاک عراق برویم، این کشور گشایی است. روی همین اصل هم من همان وقت پیغام دادم هر کاری میخواهید بکنید، حالا وقتش است و حمله کردن به عراق درست نیست. آن روز حسابی برای غرامت به کشور ما پول میدادند و منت ما را هم میکشیدند و شرایط آماده بود ولی آقایان فکر میکردند که الان میرویم عراق را می گیریم، صدام را نابود می کنیم. بالاخره من از همان وقت نظرم این بود که جنگ را به یک شکلی خاتمه دهیم ولی خب، رهبری با امام بود و نظر ایشان، یعنی خواهان ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر، مقدم بود.(خاطرات حسینعلی منتظری)"