صفحه اصلی

خطوطی چند از زندگی سراسر تلاش ناخدا افضلی در راه مردم و انقلاب

آشنایی من با ناخدا افضلی به سال 1346 باز می گردد. در آن زمان او به عنوان افسر مهندس ناو "کرکس" ، ناو مین جمع کن، و همچنین سر مهندس اسکادران مین جمع کن ها انجام وظیفه می کرد.
در همان زمان نیز افضلی در بین همه افسران نیروی دریایی شاخص و نمایان بود. آگاهی و دانش بسیار بالا، عطوفت و مهربانی، خرد نهفته در برخورد، متانت و رفتار انسانی با پرسنل زیردست، و به طور کلی ویژگی‌های شخصیت برجسته و استوارش، او را در محیط نیروی دریایی نسبت به همقطارانش ممتاز و نمونه می کرد.
در حدود 6 ماهی که روی ناو "کرکس" بودم، یعنی در اولین قدم‌های خدمتم در ارتش، درسهای فراوانی از او آموختم.
نه تنها من، شاید بسیاری دیگر از افسران و درجه داران، رفتار و برخورد پویا و انسانی افضلی را سرمشق خودشان قرار می دادند.
افضلی در تمام این مدت از زن و بچه‌اش دور بود. در بوشهر یکه و تنها زندگی می کرد.اوقات فراقتش را به مطالعه می گذراند. به‌خصوص مولوی را خیلی خیلی دوست داشت. به مولوی و اشعارش عشق می ورزید و این دلبستگی تا به آخر با او بود. یادگار این عشق به مولوی را در پسر کوچکش می‌توان دید. پسرش اشعار مولوی را خوب می خواند. او در این اواخر می گفت:
"من خستگی ام موقعی در می‌رود که از سر کار برگردم و با پسر کوچکم بنشینم و با هم اشعار مولوی را بخوانیم. من بخوانم او برایم تفسیر کند. او بخواند و از من بپرسد و من برایش بگویم."

افضلی در مقام مدیریت فنی نیروی دریایی

بعد از تاسیس کارخانجات بوشهر و مراجعت از آنجا، در سمت حساسی در مدیریت فنی نیروی دریایی سرگرم کار شد. در آن وقت رئیس «مدیریت فنی نیروی دریایی” دریادار سپهری بود. سپهری به عنوان گرداننده اصلی مدیریت فنی، مسئولیت نگهداری و تعمیرات کلیه ناوگان نیروی دریایی را به عهده داشت. طرح ریزی، برآورد نیازمندی ها، تعمیرات، برنامه‌ریزی تعمیرات و همچنین قراردادها را مدیریت فنی می بایست تنظیم کند. به خاطر بی‌کفایتی دریادار سپهری همه این مسئولیت ها به دوش افضلی افتاده بود.
او همواره سعی می‌کرد که با صرفه ترین و بهترین کارها را انجام دهد و در عین حال می کوشید که نیاز به خارج به حداقل ممکن برسد. او تلاش داشت که فن و تکنیک به داخل نیروی دریایی راه پیدا کند. پرسنل آموزش ببینند. هر ناوی و هر واحد جدیدی که خریداری می‌شود درجه داران و افسران ما دوره های آموزشی و فنی مربوطه به آن را چه در رده الکترونیک، چه در رده الکتریک و چه در رده مکانیک طی کنند و دوره های عملی را آن‌گونه بگذرانند که بتوانند خودشان در داخل این تعمیرات را انجام دهند، دستگاهها را نگهداری کنند، سرویس های روزانه، هفتگی، ماهانه و نوبگی و اساسی را خودشان انجام دهند. افضلی با تلاش بسیار گامهای موفقیت آمیزی در این جهت برداشت: نیروی دریایی ما دیگر تا رده تعمیرات نوبه ای را در کارخانجات بوشهر و در کارخانجات عظیم بندر عباس، که آن‌ها هم به همت افضلی طرح ریزی و پایه گذاری شده و از مدرن ترین کارخانجات کشور ما هستند، انجام می داد.

تلاش افضلی در راه خودکفایی و قطع وابستگی نیروی دریایی

بعد از پیروزی انقلاب نیز یکی از بزرگترین کوشش های افضلی همچنان در راه خودکفایی و قطع وابستگی نیروی دریایی در امر تعمیرات نوبگی و اساسی و تا سرحد امکان ساختن قطعات بود. در این راه وی با کارخانه های متعدد کشورمان از جمله ذوب آهن، کارخانه ماشین سازی اراک، کارخانه تراکتورسازی تبریز، تماس های گسترده ای برقرار کرد. از آن‌ها خواست و به آن‌ها طرح و نظریه و پیشنهاد داد. افسرهای نیروی دریایی را به این کارخانه ها می‌فرستاد تا در داخل کشور شروع به تولید قطعات مورد نیاز و اساسی کنند. افضلی موفقیت بسیار بزرگی در این راه به دست آورد و موفقیت او بدون زمینه نبود:
افضلی دوره دکترای مهندسی خود را در رشته آرشیتکت کشتی و زیر دریایی در ایتالیا گذرانده بود. او یکی از موفقترین تحصیل کرده های نیروی دریایی در خارج از کشور بود. پروژه بسیار عظیم او در رابطه با ساختمان زیر دریایی سر و صدای زیادی در خارج برانگیخت. این پروژه خریداران زیادی داشت.
پس از پیروزی انقلاب، ناخدا افضلی دانش خود را بطور وسیعی در نیروی دریایی در اختیار زیردستان و همکاران خود قرار داد.

شجاعت افضلی در برخورد با فرماندهان سر سپرده

تا پیروزی انقلاب، افضلی در مدیریت فنی سرگرم کار بود. قراردادهای زیادی را می باید نگاه می کرد. چون تنها متخصص بود که در نیروی دریایی حرفش سند بود. تأیید افضلی، در‌واقع تأیید افکار عمومی نیروی دریایی بود. اگر افضلی قراردادی را تأیید می کرد، رده های پایین‌تر افسران و درجه داران بر آن صحه می گذاشتند. به این دلیل نیروی دریایی و ارتش رژیم در مواردی نیاز داشت هنگام بستن قرارداد، به نوعی از افضلی تأیید بگیرد. ولی افضلی کسی نبود که بر سر منافع مردم به سود رژیم، گذشت و چشم‌پوشی از خود نشان دهد. در خیلی از موارد که قراردادها کاملاً یکطرفه و استعماری بود، افضلی قدمهای بلند و جدی در جهت لغو یا تجدید نظر در آن‌ها برمی داشت. بدین طریق از چپاول مبالغ هنگفتی از کیسه مردم ایران جلوگیری می کرد. درگیری‌ها و مشاجرات او با ارتشبد طوفانیان و حبیب اللهی بر سر جلوگیری از بستن چندین قرارداد اسارت‌بار از یاد رفتنی نیست. درجریان درگیری با فرمانده وقت نیروی دریایی بود که حبیب اللهی به افضلی گفت:
“من نمی‌فهمم از دست تو چه کار کنم! چرا این کارها را می‌کنی، چرا خرابکاری می کنی!؟ ”
آری جلوگیری از بستن قراردادهای اسارت‌بار و ضد ملی و یا لغو آن‌ها "خرابکاری" تلقی می شد.

پس از پیروزی انقلاب

با پیروزی انقلاب تمام امرای نیروی دریایی، یا از ایران گریختند یا در داخل کشور مخفی و متواری شدند. تعداد زیادی از افسران ارشد نیروی دریایی بازنشسته شدند یا استعفا دادند و یا به خارج رفتند. معدودی از افسران نیروی دریایی از آنجمله ناخدا افضلی به خاطر خدمت صادقانه به انقلاب و مردم در نیروی دریایی ماندند. از همان آغاز انقلاب پرسنل نیروی دریایی افضلی را به عنوان سمبل یک فرد میهن پرست، یک افسر مردم دوست و انقلابی که خواستار استقلال و آزادی ایران بود، می شناختند. پرسنل به او مراجعه و با او مشورت می کردند. در لجستیک و در معاونت لجستیک نیروی دریایی که "مدیریت فنی" بخشی از آن به عهده افضلی بود، پرسنل او را به اتفاق به سمت معاونت لجستیک نیروی دریایی انتخاب کردند. افضلی بلافاصله در مدیریت لجستیکی آغاز به کار کرد. ابتدا به بررسی کارها و رتق و فتق امور پرداخت. به‌خصوص در امر تعمیرات و رسیدگی به امور کارخانجات، حفظ دستگاهها، حفظ وسایل و امکانات و بهره برداری از آن‌ها به دست پرسنل ایرانی، در جهت خودکفایی، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. و او در این راه فوق‌العاده موفق بود.
در قسمت‌هایی از نیروی دریایی از هم پاشیدگی هایی به وجود آمده بود، از جمله در تکاوران نیروی دریایی، در قسمت خلبانان هوا دریا، تکاوران مستقر در تهران، در معاونت لجستیکی و خلاضه در همه جا صدای اعتراضات بلند بود. در این میان همواره افضلی با همه اعتبار و محبوبیتش از خواستهای برحق پرسنل دفاع می کرد. ولی "علوی" ها با عده‌ای از افسران وابسته ای که مانده بودند، اینجا و آنجا کارشکنی می کردند، و خواستهای انقلابی پرسنل را به ریشخند می گرفتند. مسئولین امر ناگزیر شدند افضلی را به سمت معاونت پرسنلی، یعنی نبض نیروی دریایی بگمارند. افضلی با کارآیی و با توافق پرسنل موفق به حل بسیاری از مشکلات موجود شد.

افضلی در مقام فرماندهی نیروی دریایی

نخستین قدم‌هایی که افضلی در سمت فرمانده نیروی دریایی برداشت ایجاد تحرک به ناوگان و کارخانجات نیروی دریایی در جنوب بود. به وضعیت پرسنل رسیدگی کرد. به یگان های مختلف نیروی دریایی نظم نوینی داد. فرماندهان لایق، مدبر و مورد قبول پرسنل را بر سر کارها گمارد.
افسران، درجه داران و کارکنان نیروی دریایی از دیدن افضلی در راس این نیرو خوشحال بودند. همه او را دوست داشتند زیرا او فرمانده ای متین و محبوب و در عین حال متخصص، با سابقه درخشان بود. از این جهت پرسنل نیروی دریایی همکاری صمیمانه ای را با او آغاز کردند. فعالیت شدیدی در همه سطوح به چشم می خورد. چند ماهی از فرماندهی افضلی نگذشته بود که جنگ عراق علیه ایران از خرمهشر که نیروی دریایی در آنجا پایگاه دریایی داشت آغاز شد. در خرمشهر کارخانه، اسکه و ناو داشتیم.

کارنامه درخشان ناخدا افضلی در دفاع از میهن

چند روز پیش از آنکه پایگاه نیروی دریایی در خرمشهر محاصره و به دست عراق بیفتد، افضلی هشیارانه دستور داد که ناوهای فرگیت، مثل "کهنمویی"، "میلانیان" و بایندر از خرمشهر خارج شوند و در بندرخمینی کناره بگیرند. در غیر این صورت همه ناوها مانند شمار چشمگیری از ناوهای تجاری که در خرمشهر و آبادان غرق شدند، از دست می رفتند.
در آغاز جنگ افضلی بلافاصله تیپ تکاوران را خیلی سریع جمع و جور کرد و به آن‌ها ماموریت سرزمینی آبادان و خرمشهر داد، که در مقابل لشگرهای عظیم زرهی پیاده مکانیزه عراق، به دفاع از خاک میهن بپردازند. در آن موقع لشگر 92 زرهی که مسئولیت سرزمینی خوزستان و دفاع از مرزهای میهن را در آن منطقه بر عهده داشت، از کمترین آمادگی فنی، پرسنی و عملیاتی برخوردار بود. فرماندهی این لشگر تق و لق بود و آرایش نیروها و استقرار تانک ها به هم خورده بود. این شد که پرسنل نیروی دریایی مستقر در خوزستان و تکاوران، مقاومت قهرمانانه ای در کمک به مردم از خود نشان دادند. مردم و تکاوران و پرسنل نیروی دریایی به یک پیکر واحد تبدیل شدند. خود افضلی که در تمام این مدت در آبادان و خرمشهر به سر می برد، عملیات را فرماندهی می کرد. روحیه می‌داد و توانست در مقابل نیروی عظیم و تازه نفس و آماده عراق مقاومت جانانه ای را سازمان دهد، تا نیروهای کمکی برسند. ولی به علت خیانت هایی که در کار بود نیروهای کمکی تا آخرین لحظه فرستاده نشدند. در آن نبردها، نیروی دریایی تعداد زیادی از بهترین نیروهای تکاور، ملوان و پرسنل فنی را در دفاع وجب به وجب از خاک میهن از دست داد.
همزمان با این عملیات، عراق در دریا نیز تعرض بسیار گسترده ای را آغاز کرد. عراق به کمک ناوهای موشک انداز به جزیره خارک و بندر بوشهر حمله کرد. عراقی ها می‌خواستند از آنجا به طرف ابوموسی و تنب سرازیر شوند. افضلی به‌موقع و هوشیارانه توانست با بسیج یگان های شناور و آماده کردن همه جانبه آنها، به مقابله بپردازد. بی‌درنگ به دستور افضلی "نیروی رزمی 421" به فرماندهی ناخدا مدنی نژاد در بوشهر مستقر شد. در این دوران، افضلی مرتب بین بوشهر و خرمشهر در حرکت بود. نیروی دریایی توانست در همان آغاز توسط هلی کوپترها و ناوچه های خود موفق شود که حمله ناوچه های عراقی و حملات هوایی را دفع کند. تقریباً هر روز چندین یگان هوایی عراق به خاطر اهمیت استراتژیک بوشهر، به این شهر حمله می کردند، زیرا در بوشهر یکی از بزرگ‌ترین پایگاههای دریایی و هوایی ما قرار داشت. علاوه بر آن، یگان های شناور و هوایی ما در بوشهر بود. فشار نیروهای عراقی روی این بود که بتوانند بوشهر را از بین ببرند. خوشبخانه با هوشمندی پرسنل نیروی دریایی و در راس آن‌ها ناخدا افضلی و پدافندی که در آنجا به وجود آمد، همچنین حفاظت یگان های شناور و گشت هایی که مرتب در منطقه پاس می‌دادند و به ویژه آمادگی روحی بالای پرسنل، تهاجمات، یکی پس از دیگری دفع می شد.

افضلی سازمان دهنده بزرگ‌ترین حمله نیروی دریایی

در آذرماه بزرگ‌ترین حمله نیروی دریایی ما شروع شد. ناوچه قهرمان پیکان به تنهایی توانست 11 فروند از یگان های شناور، ناوچه و ناو مین جمع کن و یدک کش و نیروبرهای عراقی را غرق کند. البته این یک جنگ دریایی هوایی بود. ما در این حمله از خلبانان شجاع نیروی هوایی هم خیلی کمک گرفتیم. در این حمله بود که ناوچه "پیکان" در راه بازگشت از انجام ماموریت موفقیت آمیز خود، مورد اصابت موشک یکی از ناوچه های صدمه دیده قرار گرفت. ناوچه "پیکان" لطمه ای شدید خورد و غرق شد. در آنجا ناخدا همتی، شهید قهرمان ما همراه ناوچه "پیکان" غرق شد. به این مناسبت، ناخدا افضلی روز 7 آذر را، روز نیروی دریایی اعلام کرد.
حماسه ای که نیروی دریایی در 7 آذر آفرید، امکان‌پذیر نبود، مگر در پرتو روحیه و شور انقلابی در تک تک پرسنل ناوچه و مخصوصاً ناخدا همتی، که شدیداً به ناخدا افضلی علاقمند بود و دستورات او را با دل و جان اجرا می کرد، از یک سو و آمادگی فنی و عملیاتی ناوچه ها از سوی دیگر. این همه با تلاشهای ناخدا افضلی پیوند داشت. این افضلی بود که کارخانجات بوشهر را سازمان داد، ناوچه ها را مهیا و پرسنل را از نظر عملیاتی و روحی آماده ساخت. در همین جا باید گفت که افضلی گذشته از تجدید سازمان واحدهای از هم پاشیده شده، در گماردن فرماندهان کاری و مدبر و آماده کردن واحدهای هوادریا و هلی کوپترها، همچنین برای کارگذاردن موشک های مبریک و مسلسل روی هلی کوپترهای آی بی12 تلاش بسیار بزرگی را آغاز کرد. نصب موشک های مبریک زیر نظر ناخدا افضلی با موفقیت انجام گرفت. هلی کوپترها برای هدف گیری واحدهای سطحی در دریا، از هوا آماده شدند. "هوادریا"ی ما در طول جنگ توانست درست 180 درجه برعکس آنچه که قبل از آغاز فرماندهی افضلی انتظار می‌رفت، نقش بسیار بسیار برجسته و خوبی ایفا کند.
هنگام محاصره آبادان و خرمشهر، تقریباً تمام راههای زمینی و تدارک آب بر نیروهایی که در آبادان بودند بسته شده بود. تنها از راه دریا و از طریق کانال خورموسی و کانال بهمن شیر و ایجاد ارتباط بین این کانالها و اهواز بود که می‌شد به آبادان و جزیره آبادان مهمات و نیرو فرستاد و بالعکس از آن طرف مجروحین و مردمی را که آنجا مانده بودند، خارج کرد. در اینجا افضلی شخصاً قرارگاه بندرخمینی را پایه گذاری کرد. برای پشتیبانی بندرخمینی بهترین نیروها را در آنجا مستقر کرد. از هلی کوپترها و هاورکرافتها در آنجا به طور کامل استفاده کرد. هلی کوپترهای بزرگ "آرچ" و همچنین هلی کوپترهای "آی بی12" ما همراه با هاورکرافتها توانستند نقش سرنوشت ساز و تعیین کننده ای در آزادی آبادان و خرمشهر ایفا کنند. اگر این سازماندهی نمی بود به جرأت می‌توان گفت که ما موفق نمی‌شدیم محاصری آبادان را بشکنیم و خرمشهر را آزاد کنیم. آمار موجود است. تاریخ گواه است. این آمار در نیروی دریایی هست که روزانه چند صد تن مهمات و چندین هزار تن پرسنل و نیرو از این طریق، از بندرخمینی به آبادان، حمل و اعزام می‌شدند و از آن طرف روزانه چندین صد نفر مجروح و مردم عادی به پشت جبهه منتقل می شدند. تقریباً می‌شود گفت هاورکرافتها در طول چهار پنج ماه و هلی کوپترها شبانه‌روز در این راه فعالیت می کردند. خلبان‌ها با جان و دل کار می کردند. این همه علاوه بر شور میهن پرستی ناشی از علاقه، اعتماد و ایمان وافر آن‌ها به مدیریت عالی ناخدا افضلی بود.
در تمام جبهه ها پرسنل ما عمق فاجعه را دریافته بودند و دقیق می‌دانستند چه می گذرد. آن‌ها توجیه می‌شدند و با ایمان کامل به دفاع از میهن می پرداختند. نیروی دریایی شهدای زیادی داشت و ما دوستان بسیار خوبی را در جبهه ها از دست دادیم.
آری، اگر افتخاری هست، غروری هست، در اینجا تاریخ قضاوت خواهد کرد که بزرگ‌ترین کمک و منشاء و تمام پشتیبانی شکست محاصره آبادان از آن نیروی دریایی به فرماندهی ناخدا افضلی است که در آنجا فعالیت شبانه روزی داشت. او سازمان ده اصلی کار سترگ تمام پرسنل دریایی و به‌خصوص هوادریایی کشور در این منطقه از خاک میهن بود.
بعدها کانال خورموسی مورد تهدید قرار گرفت. مجبور شدیم که کشتی‌های تجاری را به صورت کاروان به بندر خمینی بفرستیم. بندرخمینی با وجود حدود 33 اسکله و راه آهن، برای کشور جنبه حیاتی داشت، زیرا آذوقه، گندم، برنج، آهن آلات و مهمات جنگی در این بندر تخلیه می شد. باز بودن بندرخمینی یا کانال خورموسی برای آینده انقلاب و اقتصاد کشور اهمیت سرنوشت ساز داشت و در پرتو آگاهی عمیق ناخدا افضلی و به کوشش او یک بسیج همگانی در نیروی دریایی سازماندهی شد. اداره بندر و کشتیرانی، یدک کش ها، تمام نیروی دریایی و هوایی بسیج شدند که بتوانند بندر خمینی را باز نگهدارند. طبیعی است که نقش اصلی را نیروی دریایی ایفا کرد. ما یگان های کشتی‌های بازرگانی را در بوشهر نگه می داشتیم و هر یک هفته و ده روز یکبار که 10 – 15 یا 20 کشتی جمع می‌شد افسران را به عنوان رابط روی کشتی‌ها می گذاشتیم و با اسکورت ناوچه های خودمان و تأمین پوش هوایی، این کشتی‌ها را از کانال خورموسی رد می‌کردیم و یا برعکس کشتی‌های تخلیه شده را بیرون می آوردیم. تمام این‌ها با فعالیت 24 ساعته انجام می شد. عراقی ها چندین بار کشتی‌ها را زدند. با توجه به اینکه از نظر تجهیزات ضعیف‌تر بودیم باید برای خنثی کردن این حملات موشکی به کشتی‌های تجاری، تدابیری اتخاذ می شد.

سند افتخاری از میهن پرستی

در راه بی اثر ساختن حملات موشکی به کشتی‌های تجاری، نقش افضلی بسیار ارزنده و سند افتخاری از میهن پرستی است. برای خنثی کردن حملات موشکی هدف‌هایی را به نام "ریدار رفلکتور" درست کردیم. تعداد زیادی از این هدف‌ها را در طول کانال خورموسی پخش کردیم. هدفهای آهنی زیادی نیز ساختیم. کشتی‌های از رده خارج شده بزرگی را در این منطقه به عنوان هدف گذاردیم تا اگر موشکی رها می‌شود به این هدفهایی که ما کاشته بودیم بخورد. این یکی از طرح های بسیار موفق بود که ما در مقابل موشک های اگزوست فرانسوی می توانستیم به کار ببریم. موشکی می آمد، اکویی که روی رادار می دید، "اکوی" رادار رفلکتورهای دام ما بود. هدف‌های مصنوعی ما بود که خیلی بزرگ‌تر روی رادار آن‌ها می‌آمد و موشک را جذب می کرد. در این راه حتی استاندار خوزستان که بارها و بارها نیروی دریایی را در این مورد به او مراجعه کرد، در جهت تأمین هزینه هیچ گونه کمکی به ما نکرد و نمی‌خواست بکند. این در حالی بود که در محل بندرخمینی، کارگران، افزارمندان و افسران میهن پرست شبانه‌روز سرگرم ساختن این هدفها و این "بارج" ها و انتقال آن‌ها در طول مسیر کشتی رانی بودند. اهمیت این کار بزرگ در این بود که اگر یک کشتی در دهانه کانال خورموسی غرق می شد، کانل بسته و رفت و آمد غیر ممکن می شد. اگر یک کشتی غرق می شد، درآوردن آن مقدور نبود و می بایست شرکتهای خارجی این کار را انجام دهند. تازه این کار در منطقه جنگی امکان‌پذیر نبود و میلیونها دلار هزینه بر می‌داشت و فشارهای زیادی به مردم ما وارد می آمد. همه این‌ها را افضلی می‌دید و می دانست. او به‌موقع واقعیت‌ها را برای پرسنل نیروی دریایی تشریح می کرد، آن‌ها را راهنمایی می کرد، از اهمیت مسأله آگاهشان می ساخت. از آن پس دیگر پرسنل شجاع ما فداکارانه پیش می رفتند، زیرا منطق انسانی وظیفه خویش را درک می کردند. آن‌ها در رهنمودهای افضلی گوهر انسانیت و میهن پرستی را می دیدند.

افضلی پیشمرگ انقلاب و مردم

وقتی عراق متوجه شد هیچ یک از تاکتیک هایش نمی‌تواند رفت و آمد در کانال خورموسی را تهدید کند، کانال را مین گذاری کرد. تعدا زیادی مین دریایی به طور پراکنده در منطقه شمال خلیج فارس و خصوصا در دهانه خورموسی ریخت. پس از آن، بلافاصله کشتی‌های تجارتی نرخ بیمه را چندین برابر بالا بردند. کانال بسته شد. وجود مین ها منبع خطرات بسیاری بود. ما امکانات مین روبی نداشتیم. مین روبی در منطقه جنگی کار بسیار دشواری بود. اما افضلی از پای ننشست. برای اولین بار در تاریخ فعالیت نیروی دریایی هلی کوپترهای مین جمع کن "آرچ-دلتا" را که قبل از انقلاب خریداری شده بودند به کار انداخت. تا آن زمان به طور عملی افزار و وسایل این هلی کوپترها حتی برای تمرین مین روبی هم به کار نیفتاده بود. ناخدا افضلی با خلبان‌ها صحبت کرد، لزوم حیاتی بازنگه داشتن خورموسی را بار دیگر برای آن‌ها توضیح داد و گفت:
"تحت هر شرایطی کشتی‌های بازرگانی باید به بندر رفت و آمد کنند."
هلی کوپترهای "آرچ-دلتا" تجهیز شدند، در دریا سکو بنا گردید. برای اولین بار هلی کوپترها با ابزارهای ناقص خود مسیری را مین روبی کردند. خود افضلی در تمام این عملیات شخصاً شرکت داشت. وقتی مین روبی تمام شد، دستور داد تا ناوچه هایی که از بندر خمینی حرکت و از کانال خورموسی خارج شوند و چندین بار کانال خورموسی را طی کنند تا فیلم‌برداری شود و تلویزیون نشان بدهد تا به این وسیله دنیا بداند که این کانال مین گذاری شده نیست. طبیعی است برخی از بچه‌ها تردید داشتند. می ترسیدند که کانال کاملاً مین روبی نشده باشد و این بود که این دست و آن دست می کردند. آن روز ناخدا افضلی با حرف و عمل خود درس بزرگی به پرسنل نیروی دریایی داد. با وجود درخواست های مکرر افسران که می‌گفتند تو نرو، خطرناک است، وجود تو لازم است، او نپذیرفت و گفت:
"من باید پیش قدم باشم. من باید جلو باشم و اگر قرار است کسی کشته شود، این باید من باشم."
آن وقت ناخدا سوار اولین ناوچه شد. از کانال گذشت. در شمال خلیج فارس رفت و باز آمد، بعد کشتی‌ها و یدک کش ها پشت سرش به حرکت در آمدند.
بدینسان کانال خورموسی بعد از چند روز بسته بودن، باز شد. اینجاست که آن خیانت کارها باید بدانند که افضلی ها در دادگاه از خودشان دفاع نمی کردند، اگر لحنی از ناراحتی و غم در صحبت‌هایشان بود به خاطر این نبود که می‌دیدند کشته می شوند. آن‌ها خیلی پیش از این مرگ خودشان را در راه استقلال و آزادی دیده بودند. ولی آن ناراحتی‌ها زاییده مشاهده نابودی انقلاب بود. اگر کسی افضلی را بشناسد و سالها از نزدیک با او کار کرده باشد، می‌بیند که او برای وجود و هستی خودش ارزشی قائل نبود. افضلی در خدمت به انقلاب شب و روز نمی شناخت. او در خرمشهر سنگر به سنگر کنار سربازها تفنگ به دست می گرفت. پیشاپیش همه بود و به آن‌ها درس شجاعت و ایثار می داد. کسی که در زیر باران آتش و گلوله هر لحظه ممکن بود کشته شود چطور ممکن است به جان خودش اهمیت بدهد. اگر او در دادگاه متأثر شد، تاثر و اندوه او به خاطر پایمال شدن آرمان زحمتکشان بود. او می‌دید که آرزوهای مردم به یأس مبدل می شود. اگر تاثری در کلام افضلی بود به خاطر آن بود که انقلاب فرزندان خود را می خورد، فرزندانی که هیچ تلاش و جانبازی در راه بارور کردن نهال انقلاب دریغ نکردند. در گفتگویی درباره آینده انقلاب، افضلی می‌گفت که باید تمام نیروی خود را به کار بندیم تا جریان ارتجاعی موفق نگردد. افضلی می گفت:
"آینده نامعلومی در پیش راه انقلاب است. در صورت تفوق خط سرمایه، سر همه ما بالای دار است. چون ما را مانع راه خود می دانند. مهم این است که باید به دنبال حقیقت زندگی و منافع مردم رنج دیده سرزمینمان باشیم."
افضلی می گفت:
"ما باید پیکر خود را هیمه کوره تکامل انسانی در جامعه خود بسازیم و در این کوره بسوزیم تا به پیکر جامعه رنج دیده مان گرما ببخشیم. در نبرد دشوار انقلابی در سرزمین ما، که امپریالیسم هنوز در آن پایگاه نیرومندی دارد، باید از ایثار جان دریغ نکنیم."

آزادی خرمشهر

در اثر فداکاری ها و جانفشانی های رفقا و دوستان نزدیک افضلی، در جبهه بود که پایه پیروزی خرمشهر ریخته شد. در پیروزی خرمشهر نقش تعیین کننده باز با ناخدا افضلی و سرهنگ کبیری، رفیق هم رزمش بود.
درباره نقش بزرگ نیروی دریایی در آزادسازی خرمشهر باید گفت افضلی دوباره تکاوران، قایق ها و ملوانان را بسیج کرد. آن‌ها از رودخانه عبور داده شدند و با فداکاری های بسیار موفق به آزادی خرمشهر شدند. هر چه درباره نقش نیروی دریایی و نقش ناخدا افضلی در جریان آزادسازی خرمشهر بگوییم، کم گفته ایم.

تلاش افضلی در راه استقلال آموزشی

تمام اوقاتی را که افضلی در تهران، در ستاد فرماندهی بود، برای انجام کارهای پراهمیتی تلاش و برنامه‌ریزی می کرد. اندیشه استقلال تکنولوژیک و آموزشی، مدتها فکر او را مشغول می کرد. از این رو بسیج بسیار بزرگی در تهران و شمال برای آموزش به کار انداخت: بسیج در راه استقلال آموزشی.
افضلی می‌گفت تا زمانی که ما دانشکده افسری نیروی دریایی نداریم، مجبوریم جوانان خود را برای گذراندن دوره های تخصصی دریایی به ایتالیا، فرانسه، انگلستان و آمریکا و غیره بفرستیم. هر کدام از آن‌ها 3 – 4 سال درس می‌خوانند. در دانشکده ها به جوانان روح ماجراجویی و تعرض به خلقهای محروم را آموزش می دهند. چنین فرهنگی به درد کشور ما نمی خورد. ما باید استقلال داشته باشیم. افسرهای خود را در کشور خود تربیت کنیم. این آرزوی بزرگ نیروی دریایی است. حالا که انقلاب شده باید به آن جامه عمل پوشاند.
او اهل حرف بدون پشتوانه نبود. دست به کار شد. بهترین و باسوادترین افسران را جمع کرد. ماهها کار کرد. برنامه‌ریزی کرد و سرانجام در شرایط به اصطلاح "انقلاب فرهنگی" در جوی فوق‌العاده نامساعد توانست نظرات خود را به حاکمیت بقبولاند. به هر حال تاسیس دانشکده عالی علوم دریایی از تصویب گذشت. تاسیس دانشگاه علوم دریایی بزرگ‌ترین و شاید یگانه گام مثبت در جهت استقلال فرهنگی در سال‌های بعد از انقلاب به شمار می رود.
در دورانی که در دانشگاه به روی جوانان بسته بود و جوانان ما در به در بودند، دانشگاه علوم دریایی سه دوره دانشجو گرفت. این امر باعث دمیدن خون تازه‌ای در شریان های نیروی دریایی شد. شور و شوق بسیاری در نیروی دریایی به وجود آمد. زیرا افضلی به یکی از آرزوهای دیرین افسران شرافتمند و میهن پرستی که تلاشهای هرباره آن‌ها با شکست رو به رو شده بود، جامه عمل پوشاند. افضلی شخصاً در تمام طرح ها، مراحل تدوین کتاب ها، انتخاب استاد و برنامه‌های درسی نظارت فعال و همه جانبه داشت و با وسواس و پیگیری گشایش دانشکده علوم دریایی و فعالیت‌های آن را دنبال می کرد.
بلافاصله پس از گشایش دانشکده علوم دریایی افضلی گفت:
"حالا که ما این مهم را حل کردیم، بایستی دانشکده فرماندهی و ستاد خودمان را هم داشته باشیم و بایستی افسران خود را برای فرماندهی در داخل این مملکت تربیت کنیم، نه در آفریقای جنوبی، نه در اسرائیل، نه در پاکستان، نه در ترکیه، نه در فرانسه و انگلستان و آمریکا و ایتالیا."
تاسیس دانشکده فرماندهی و ستاد از آن جهت برای نیروی دریایی ضروری بود که افسران ارشد ما برای آنکه بتوانند فرماندهی یاد بگیرند می بایست دوره های فرماندهی ستاد را می دیدند. محل دیدن این دوره ها نیز سابق بر این در خارج از کشور بود.
ناخدا افضلی با کار و تلاش بسیار و علیرغم کارشکنی هایی که می‌شد همه سدها را در هم شکست: راه گشایش دانشکده فرماندهی و ستاد را هم پیدا کرد. او در آخرین روزهای پیش از دستگیری، این دانشکده را افتتاح کرد و قرار شد در مرداد ماه 62 نخستین دوره آن آغاز شود.

تلاش در راه استقلال تکنیکی نیروی دریایی ایران

ناخدا افضلی همه جانبه می اندیشید. از جمله درباره استقلال تکنیکی. سخت در تلاش بود تا گام هایی در جهت خودکفایی و استقلال تکنیکی و بستن قراردادهای برابر حقوق با کشورهای غیر متعهد و ضد امپریالیست بردارد. افضلی با وجود همه سنگ اندازی های راست گرایان، سرانجام در اوایل سال 1361 موفق شد هیئتی را برای بازدید از کارخانجات هند و بستن قرارداد به آن کشور اعزام کند.
برای تعمیرات اساسی ناوشکن های ببر و پلنگ نیروی دریایی و ناوشکن های انگلیسی ما، ناوشکن کلاس سام یعنی ناوشکن سام، زال، فرامرز و رستم در هندوستان با این کشور قراردادی بسته شد.
قرارداد بصرفه ای بود. قرار بر این بود که دو ناوشکن ما یعنی سام و زال در آنجا تعمیرات اساسی شوند و همزمان تمام پرسنل این ناو شکن ها به کارخانجات هند بروند، در آنجا با متخصصان هندی همکاری کنند و در‌واقع آموزش عملی ببینند. همچنین قرار شد که دو ناو دیگر را در شیپ یارد خودمان در کارخانجات بندر عباس به کمک متخصصان هندی در ایران تعمیر کنند.
این آغاز فصلی در مناسبات برابر و عادلانه برای استقلال تکنیکی نیروی دریایی بود. باید یادآور شد که پیش از انقلاب تعمیرات اساسی همین یگان ها قرار بود در انگلستان و یا در ایران تحت نظر کارشناسان انگلیسی انجام شود. ولی افضلی این سد را شکست و با هند وارد مذاکره و بستن قرارداد شد.

پاسخ دندان‌شکن ناخدا افضلی به خامنه ای

پس از بازگشت از هند، چند نفر از این هیات به همراه ناخدا افضلی و من برای دادن گزارش نزد خامنه ای رفتیم. به محض اینکه ناخدا افضلی در رابطه با کارخانجات هندوستان و قرارداد صحبت کرد و مزایای آن را برشمرد، خامنه ای به افضلی گفت:
"چرا هند؟ چرا به ترکیه نمی‌بری و با ترکیه این قرارداد را نمی بندی؟ هند که کشور وابسته است. حالا ما نمی‌خواهیم اطهار نظر کنیم ولی همه‌کس می‌دانند که هند وابسته به روسیه است." ناخدا افضلی بسیار ناراحت شد و گفت:
"آقای خامنه ای شما ترکیه را که وابسته به ناتو است وابسته نمی‌دانید ولی هند را وابسته می دانید. ترکیه و پاکستان دو کشوری هستند که ما باید هوشیار باشیم، ما نباید فریب بخوریم، آن‌ها دارند علیه انقلاب ما توطئه می کنند."
او در ادامه سخنانش گفت:
"قبل از آغاز جنگ، پاکستان از حمله عراق به ایران اطلاع داشته و وابسته نظامی و سفیر پاکستان در ایران مرتبا فشار می آوردند که ناوهای بزرگمان را بفرستیم در شیپ یارد و کارخانجات کراچی تعمیر شوند. من متوجه شدم که در اینجا نیرنگی وجود دارد. وقتی جنگ شروع شد فهمیدم که پاکستان در صدد این بوده که ناوهای ما را در کراچی محبوس کند تا ما نتوانیم در دریا مقاومت کنیم. راه صدور نفت بسته شود. اگر نیروی دریایی فعال نمی بود، طبیعی است که در جنگ شکست می خوردیم. آقای خامنه ای شما می‌دانید که ما اگر در دریا برتری نداشتیم در زمین مشکلات زیادی داشتیم. بنادر ما مسدود می شد، سلاح نمی رسید، آذوقه نمی رسید، وسایل و مواد اولیه نمی رسید و در داخل با مشکلات زیادی مواجه می شدیم. اگر در جنگ پیروزی به دست آوردیم به خاطر برتری نیروی دریایی و نقش نیروی دریایی در دریاست. "
خامنه ای سکوت کرد، و از سر این موضوع گذشت. و افضلی گزارش خود را به پایان رسانید. که البته با هزار توطئه و ترفند اجازه ندادند قرارداد تعمیر کشتی با هندوستان به مورد اجرا گذارده شود.

افضلی در برخورد با "پاکسازی ها"

جو انقلابی باعث شده بود که تصفیه ها در تمام نیروها آغاز شود. برخی از تصفیه ها به حق و بعضی دیگر مغرضانه بود. برچسب می‌زدند و کنار می گذاشتند.
کار در نیروی دریایی خصلت تخصصی دارد. برای هر یک از متخصصین مبالغ زیادی ارز کشور خرج شده بود. این شیوه که عناصری می‌آمدند بدون حس مسئولیت و در اکثر موارد دانسته و فهمیده عده‌ای از متخصصین را کنار می گذاشتند، نمی‌توانست مورد قبول افضلی باشد. او با این روش مبارزه کرد. جانانه ایستاد و گفت ما می‌توانیم این افراد را تجدید تربیت کنیم. از آن‌ها کار بخواهیم و از تخصص های آن‌ها استفاده کنیم. ما باید آن‌ها را به خدمت به توده های محروم جذب کنیم.
او در این راه قدم‌های موثری برداشت. هیئتی به نام هیئت 7 نفره تجدید نظر و بررسی تشکیل داد که پاکسازی ها را بررسی کند. با اخراجی ها و پاکسازی شدگان صحبت کنند. در مواردی خودش با آن‌ها وارد بحث و گفتگو می شد. آن‌ها را جذب می کرد. در نتیجه افرادی که بر اساس اغراض شخصی کنار گذارده شده بودند، دوباره به سر کار باز گردانده شدند. در سال 1361 حدود 700 تا 800 نفر درجه دار و کارمند و مشخصاً صد نفر از افسرانی که بی دلیل کنار گذاشته شده بودند (درجه داران و کارمندانی که از طبقات زحمتکش برخاسته بودند و چند سر عائله داشتند و در عین حال تخصص های خوبی هم داشتند) به کار بازگردانده شدند. خلاصه اینکه حق و حقیقت و اصول انسانی در نیروی دریایی به تمام معنی اجرا می‌شد تا انسانهای شریف در خدمت مردم قرار گیرند.

هشدار افضلی درباره رعایت آزادی‌های دمکراتیک

در سال 1361 وقتی "فرمان 8 ماده ای" اعلام شد، همه از جو داخل جامعه آگاه بودیم. ناخدا افضلی از طرف نیروی دریایی از مقامات و مسئولین مملکتی و از فرماندهان پایگاهها دعوت به عمل آورد تا در سمیناری پیرامون "فرمان 8 ماده ای" شرکت کنند. محقق داماد آمد. قبل از سخنرانی محقق داماد، ناخدا افضلی سخنرانی مبسوطی درباره ضرورت رعایت آزادی‌های دمکراتیک ایراد کرد. او یک یک اصول مترقی قانون اساسی را برشمرد و گفت اگر از "فرمان 8 ماده ای" هر تعبیر دیگری جز رعایت اصول مترقی قانون اساسی کنیم ما به قانون اساسی و به انقلاب خیانت کرده‌ایم و ضربات بزرگی به انقلاب خواهیم زد. متن این سخنرانی چاپ شد. این سخنرانی وجود دارد و در حافظه تاریخ خواهد ماند که افضلی کی و در چه موقع در رابطه با آزادی‌های دمکراتیک هشدار داده است. آن روز محقق داماد و دیگر سخنران ها هم تحت تأثیر او سخنرانی خود را در زمینه ضرورت آزادی‌های دمکراتیک ایراد کردند.

مسافرت به لیبی در راس هیئت اعزامی نیروی دریایی

در سال 1361 به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب، هیئتی از نیروی دریایی به دعوت نیروی دریایی لیبی قرار شد به این کشور برود. یک هیئت 10 نفره عازم ایتالیا و سپس لیبی شدند. من هم جزء این هیئت بودم.
در فرودگاه ایتالیا، استقبال پرشوری از طرف افسران نیروی دریایی ایتالیا از ما به عمل آمد. به‌خصوص اینکه افضلی فارغ التحصیل ایتالیا بود و بسیاری از هم دوره های او در پست های حساس نیروی دریایی ایتالیا بودند.
به سفارت ایران در ایتالیا رفتیم. در سفارت ایران، افضلی در حدود 3 ساعت در رابطه با آنچه در ایتالیا و جهان می‌گذرد، صحبت کرد. سفیر در ایتالیا کوچکترین آشنایی با این مسائل نداشت. افضلی تمام ریزه کاری های سیاست حزب حاکم و دیگر احزاب، نقش پاپ و نقش کلیساها را در ایتالیا برای سفیر ایران تشریح کرد. نقاط ضعف سیاست دولت ایتالیا و نقش انحصارات را به طور دقیق و مشخص برای سفیر ایران بازگو کرد.
از ایتالیا به لیبی رفتیم. وقتی وارد لیبی شدیم استقبال بسیار پرشکوهی از افضلی به عمل آمد. او مورد احترام افسران لیبی بود. او را خوب می شناختند. از همه شبکه‌های پدافند هوایی و دریایی و پایگاههای سری بازدید کرد. لیبیایی ها پیشرفته‌ترین سیستم‌های موشکی خود را به او نشان دادند، که این همه به دلیل اعتماد عمیق آن‌ها به وی بود. هر تقاضایی که افضلی داشت با حسن نیت و خوش رویی استقبال می شد.

آخرین هشدارهای بدون پاسخ افضلی درباره آینده انقلاب

بعد از مراجعت به ایران، افضلی به همراه تعدادی از افسران نزد خامنه ای رفت. در این دیدار افضلی سخنان بسیار مبسوطی ایراد کرد و در بخشی از سخنانش ضمن برشمردن خطراتی که انقلاب ما را تهدید می‌کند گفت که من در اینجا به شما هشدار می دهم، من به دولت هشدار می دهم، وقایعی در خلیج فارس و در همسایگی ما در کشورهای پاکستان و عربی می‌گذرد و آمریکا نقشه ای را اجرا می‌کند که برای انقلاب ما، برای منطقه بسیار بسیار خطرناک است. من اطلاعات موثقی دارم که بایستی با شما در میان بگذارم. اجازه بدهید من در یک جلسه هیئت دولت با حضور شما این مسائل و این اطلاعات و خطراتی که انقلاب را تهدید می‌کند، در میان بگذارم.
آنروز آقای خامنه ای شنید ولی هیچ نپرسید که فرمانده نیروی دریایی کشور چه اطلاعاتی می‌خواهد در اختیار آن‌ها بگذارد. این دیدار به اوایل 62 بر می گردد. دو روز بعد پیش رفسنجانی رفتیم. در این ملاقات هم افضلی همان صحبت‌ها و مسائل را مطرح کرد. رفسنجانی هم سکوت کرد و از او چیزی نپرسید.
البته دو سخنرانی فراموش نشدنی افضلی نزد خامنه ای و رفسنجانی به شکل جزوه ای از طرف نیروی دریایی چاپ و منتشر شد. اینک این جزوه، به عنوان یک ادعانامه تاریخی وجود دارد و وجود خواهد داشت. این سخنرانی‌ها نشان می‌دهد که افضلی در موقع خود برای حفظ انقلاب و دفاع از حقوق محرومان هشدارهای لازم را داده است، اما سران جمهوری اسلامی به هشدارهای او توجه ای نکردند. و سرانجام افضلی را به پاس میهن پرستی، انسان دوستی و دفاع پی گیر از منافع زحمتکشان کشور به جوخه اعدام سپردند.


منبع: مجله "دنیا" از انتشارات حزب توده ایران - آبان ماه 1364