صفحه اصلی

پاسخی به آقای سروش درباره ناخدا افضلی

در مقاله‌ای از عبدالکریم سروش که تحت عنوان “عزیزی که جان برایش عزیز نبود” که به تاریخ هشتم اسفند ماه ۱۳۹۱، در وب سایت جنبش راه سبز(جرس) منتشر شده است، در سطر اول پاراگراف پنجم چنین می‌خوانیم: «همچنین وقتی دریادار افضلی به ستاد آمد (و کمی بعد به جرم خیانت به وطن اعدام شد) و......»
جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش؛ از استاد بزرگواری چون شما که همیشه در بین اندیشمندان و صاحب نظران دینی کشورمان ، در نزد من جایگاهی والا و ویژه‌ای را داشته‌اید، انتظاری بیش از این بود. تصور و انتظار من به عنوان یک ایرانی طالب حق و حقیقت که شما را هم قطعاً در همین ردیف، به حق و به جد، به عنوان اندیشمندی مسلمان، ضد استبداد، هوادار آزادی و مردمسالاری و احترام به دگراندیشان می‌دانم، این بود که با سعه صدر و حقیقت‌گوئی به قضاوت در مورد کسی بنشینید که اتفاقاً همین روزها مصادف با سالگرد اعدام ناجوانمرانهء اوست.
نگاهی به دادگاه بهرام افضلی در آذرماه و دیماه سال ۱۳۶۲ نشان می‌دهد که مطبوعات داخلی بدون حضور در جلسات دادگاهها، قبل از اثبات جرم متهمان، از همان ابتدا، جلسات محاکمات را به صورت محکمهء جاسوسان انعکاس دادند. در رابطه با ماهیت واقعی این دادگاهها، باید اذعان داشت که محاکمات بدون حضور هیئت منصفه در دادگاهها، بدون هیچگونه حق تعیین وکیل مدافع برای متهمان و کاملاً سری و دربسته و بدون حضور خبرنگاران داخلی و خارجی برگزار شده است. براساس احکام صادره از سوی چنین دادگاهی، چگونه حکم چنین دادگاهی می‌تواند مورد قضاوت و پذیرش شما قرار گیرد که ناخدا افضلی را «خائن به وطن» خطاب کنید؟
حق گرفتن وکیل در اصل ۳۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قید شده است که در همهء دادگاهها، طرفین دعوی، حق گرفتن وکیل و توانایی انتخاب وکیل را باید داشته باشند و درغیر اینصورت باید امکانات تعیین وکیل برای آنها فراهم شود. همچنین دراصل ۳۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، کسی که به حکم قانون دستگیر و بازداشت شده است، هتک حرمت و حیثیت او ممنوع و موجب مجازات می‌باشد.
نگاهی گذرا به دو اصل ۳۵ و ۳۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی، عدم حضور هیئت منصفه در دادگاه و حق نداشتن تعیین وکیل مدافع در دادگاه (در دادگاه نظامی ناخدا افضلی بخاطر عدم حضور وکیل مدافع برای دفاع از خود، از رئیس دادگاه می‌خواهد که از او دفاع حقوقی نماید) و متاسفانه شما با تکیه به احکام صادره از سوی چنین دادگاهی غیر عادلانه و غیر صالح، که حتی اصول مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را نقض می‌کند، حکم به محکوم بودن و مجرم بودن انسانی می‌دهید که هچ گناه و جرمی به جز عشق به وطن و خدمت به مردم و مملکت را ندارد.
علاوه بر آنچه گفته شد آقای دکتر عبدالکریم سروش هیچ اشاره‌ای نمی‌کنند که مستند ایشان برای اطلاق نسبت «خیانت به وطن» به ناخدا افضلی چیست؟ آیا ایشان به حکم دادگاه دسترسی داشته و می‌داند که ناخدا افضلی را «به جرم خیانت به وطن» تیرباران کرده‌اند؟ آیا آقای سروش می‌داند که اصلا در پرونده فرمانده نیروی دریایی جمهوری اسلامی هیچ اتهامی در مورد ارتباط و همکاری ناخدا افضلی با یک سازمان اطلاعاتی و یا نظامی یک کشور خارجی علیه جمهوری اسلامی ایران مندرج نیست؟ آیا آقای سروش می‌داند که دکتر ناخدا بهرام افضلی جز در ماموریت‌های دولتی هیچ گونه ارتباطی با هیچ یک از موسسات اطلاعاتی کشورهای خارجی نداشته است؟ و آیا آقای سروش می‌داند که در پرونده ناخدا افضلی به هیچ اقدامی در ضدیت با جمهوری اسلامی ایران متهم نشده است؟ اگر منظور ایشان از خیانت به میهن، همانا همکاری با جمهوری اسلامی علیه دشمن متجاوز است، این که خیانت نیست و اگر هست آقای دکتر سروش به علت همکاری و نزدیکی به جمهوری اسلامی به مراتب بیش از ناخدا افضلی «گناهکار» است.
مسلم شده است که ناخداافضلی از پشتیبانان حزب توده ایران بوده و به همین «گناه» نیز بیرحمانه به جوخه اعدام سپرده شده است.
بجا و شایسته است که آقای سروش اشتباه در داوری را منصفانه بپذیرد و انتظار این است که از پی تجربه گرانبهای بدست آمده امروزی، از استفاده برچسب‌هایی که محصول فضای خصومت ، حذف و کم اطلاعی بوده اجتناب کرده و بپذیریم که صدور حکم اعدام برای فرمانده میهن دوست نیروی دریایی ایران، ناخدا بهرام افضلی، خدمتی بزرگ به دشمنان ایران و علیه منافع ملی ایران، و اطلاق نسبت «خیانت به وطن» فقط شایسته کسانی است که حکم اعدام چنین انسان میهن دوست و شریفی را صادر کردند.
در ادامه سعی خواهم کرد با طرح مسائل و مطالبی حقیقت انباشته شده از زیر آوار خروارها تهمت و افترا و برچسب “وطن فروشی” و “خیانت” به یکی از شریف ترین و دلباختهء وطن غزیزمان ایران را نشان دهم.

  1. هفتاد و دو روز بعد از حملهء نظامی عراق به ایران ، در یک عملیات تاریخی و ماندنی در تاریخ جنگ ایران و عراق، در عملیات “مروارید” به طراحی و فرماندهی ناخدا افضلی، فرمانده وقت نیروی دریایی، نیروی دریایی عراق کاملاً نابود شد. بنا براظهارات و مطالبی که تا کنون در این‌مورد از سوی کارشناسان و متخصصان نظامی نگاشته و اظهار شده است، در جنگ ایران و عراق، بدون پیروزی عملیات “مروارید” نه تنها آزادسازی خرمشهر در روز سوم خرداد ۱۳۶۱ ممکن نبود، بلکه بطور یقین حداقل خوزستان از ایران جدا شده بود. با پیروزی عملیات “مروارید” راه عراق به دریا بسته شد و امکان ورود و صدور کالای آن کشور که بخش اعظم آن از طریق دریا و خلیح فارس انجام می‌گرفت ناممکن ومتوقف شد. دومین ضربه استراتژیکی که بواسطهء این عملیات به عراق وارد شد قطع صدور نفت آن کشور بود و تا پایان جنگ ، صادرات نفت عراق از طریق خلیج فارس قطع شد. در وب سایت “تاریخ ایرانی” مقاله‌ای تحت عنوان “عملیات مروارید به نقل از فرماندهان سپاه” وجود دارد که مطالب مربوط به “عملیات مروارید” به طراحی و فرماندهی ناخدا افضلی را کاملا” تائید می‌کند.
  2. چند روز پیش از آنکه پایگاه نیروی دریایی خرمشهر محاصره و بدست عراقی‌ها بیفتد، ناخدا افضلی هشیارانه دستور تخلیه و جابجایی ناوهای نیروی دریایی را از خرمشهر به بندر امام خمینی را داد که در غیر اینصورت همه ناوها مانند شمار چشمگیری از ناوهای تجاری که در خرمشهر و آبادان غرق شدند، از دست می‌رفتند. در آغاز جنگ، پرسنل نیروی دریایی مستقر در خوزستان مقاومت قهرمانانه‌ای را در کمک به مردم از خود نشان دادند. مردم، تکاوران و پرسنل فنی نیروی دریایی به یک پیکر واحد تبدیل شدند. خودناخدا افضلی که در تمام این‌مدت در آبادان و خرمشهر بسر می‌برد، عملیات را فرماندهی می‌کرد و توانست در مقابل نیروی عظیم، تازه نفس و آماده عراق مقاومت جانانه‌ای را سازمان دهد. در این عملیات نیروی دریایی تعداد زیادی از بهترین نیروی تکاور، ملوان و پرسنل خودرا در دفاع و جب به وجب از خاک میهن از دست داد. بزرگترین کمک و منشاء و تمام پشتیبانی شکست محاصرهء آبادان، از آن نیروی دریایی به فرماندهی ناخدا افضلی است که در آنجا فعالیت شبانه روزی داشت و او سازندهء اصلی کار سترگ تمام پرسنل دریایی در این منطقه از خاک میهن بود.
  3. در رابطه با تلاش نا خدا افضلی در مورد پرداخت غرامت جنگی و خاتمهء جنگ در کتاب “عبور از بحران” که مربوط به خاطرات اقای رفسنجانی می‌شود در صفحهء ۵۰۰ این کتاب که مربوط به یادداشت‌های روزانه ایشان می‌باشد به تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۶۰ چنین می‌خوانیم: «ناخدا افضلی آمد و راجع به مین گذاری و مین روبی توضیحاتی داد. او اطلاع داد که وابسته نظامی ایتالیا گفته، کشورهای نفت خیز منطقه مایلند ۶۰ میلیارد دلاد خسارت جنگ را از طرف صدام به ایران بدهند». ناخدا افضلی کوشید که از راه دوستان همدورهء تحصیلی خود در ایتالیا که اکنون در مقامات بالای نیروی دریایی ایتالیا بودند و نیز از طریق وابستهء دریایی ایتالیا در ایران طرح پیشنهادی پرداخت غرامت به ایران را به جریان بیاندازد تا شاید مجددا” زمینه‌ای برای ادامه مذاکرات برای پایان یافتن جنگ فراهم آید.
  4. پس از گذشت بیست سال از خاتمه جنگ ایران و عراق در مهرماه ۱۳۷۹، آقای‌هاشمی رفسنجانی در باره نقش نیروی دریایی و هوایی ایران وروزهای جنگ چنین می‌گوید: «نیروی هوایی بسیار خوب عمل کرد و پشت جبهه عراق را فلج کرد. کمی گذشتیم و بعد نیروی دریایی، کل نیروی دریایی عراق را در شمال خلیج فارس منهدم کرد که دیگر تا آخر جنگ هم عراقی‌ها نتوانستند فعالیت نظامی کنند». (هاشمی رفسنجانی، مصاحبه رادیو تلویزیونی بمناسبت بیستمین سالگرد جنگ ایران و عراق، نقل در روزنامهء اطلاعات بین المللی، ۸ مهرماه ۱۳۷۹)
  5. درمورد عدم پذیرش هیئت میانجی صلح، ناخدا افضلی نظرات خود را در مطبوعات آنروز ایران چنین بیان کرد: «ما باید با پذیرفتن هیات‌های صلح و با دلیل و برهان حقانیت خود را ثابت کنیم و خود را در دیدگاه ملت‌های جهان، ملتی صلح دوست،آرامش طلب و غیر متجاوزگر جلوه گر سازیم ...هرچه جنگ بیشتر طول بکشد،امپریالیسم به هدفهای خود بیشتر نزدیگ می‌شود». (ناخدا افضلی – روزنامه اطلاعات ، ۱۴ تیرماه ۱۳۶۰)
  6. یکی از خدمات پر افتخار ناخدا افضلی، ایجاد دانشکدهء افسری نیروی دریایی بود که برای اولین بار درطول پنجاه سال از تاریخ نیروی دریایی ایران، در ایران عملی نشده بود. این دانشکده در اسفند ماه ۱۳۶۱ چند ماه قبل از بازداشت او در نوشهر افتتاح گردید. همچنین از دیگر اقدامات و خدمات او تاسیس دانشکدهء فرماندهی و ستاد دریایی در ایران می‌باشد که دورهء آموزشی است برای افسران ارشد نیروی دریایی در ایران، تا قبل از تاسیس دانشکده دریایی در ایران ، افسران نیروی دریایی برای گذراندن دوره‌های تحصیلی دریایی (ناوبری و مهندسی دریایی) را در یکی از کشورهایی ایتالیا، انگلستان، فرانسه و یا آمریکا می‌گذراندند.
  7. و نکتهء آخر اینکه، ناخدا افضلی بعد از یورش به حزب توده ایران و دستگیری رهبران آن حزب در بهمن ۱۳۶۱ در راس هیاتی در فرورین ماه ۱۳۶۲، به ایتالیا و لیبی مسافرت کرد. سئوالی که در اینجا مطرح می‌باشد اینست که چگونه فردی که می‌دانست از همان روز اول دستگیری رهبران حزب توده، آنها به جاسوسی متهم شده‌اند، چرا به وطن خود باز می‌گردد؟ فقط یک انسان میهن دوست و شرافتمند می‌توانست به خود حق دهد با سری افراشته به میهن خود باز گردد.

آری چنین است خطوطی از زندگی سراسر مبارزه و تلاش خستگی ناپذیر انسانی میهن دوست و شریف بنام ناخدا بهرام افضلی که جز خدمت به مملکت و مردم ایران به چیز دیگری فکر نمی‌کرد و بی‌گمان از او به عنوان یک فرماندهء نظامی میهن دوست، شریف و پاتریوت ارتش ایران، که نامش با زندگی و مبارزهء مردم ایران گره خورده است، یاد و خاطره‌ای ماندگار باقی خواهد ماند.
«بر آستان جانان گر سر توان نهادن / گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد»

بیژن پوربهنام