صفحه اصلی

دفاعیات در دادگاه نظامی

در ماههای آذر و دی سال 1362، 101 تن، متهم در دادگاه انقلاب اسلامی ارتش محاکمه شدند. اتهام متهمان ”مفسد فی الارض“، ”جاسوسی برای قدرتهای بیگانه“، ”جمع آوری و انبار اسلحه و مهمات“، ”توطئه برای براندازی جمهوری اسلامی“ و ”تخلف از منع فعالیتهای سیاسی برای نیروهای مسلح ارتش“ بود. تمامی مطبوعات داخلی بدون حضور در جلسات دادگاهها، قبل از اثبات جرم متهمان [هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است. اصل 39 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]، محاکمات را به صورت محکمه ”جاسوسان“ انعکاس دادند. قاضی دادگاه، حجت الاسلام محمد ری شهری در خاطرات خود در جلد دوم که از صفحه 95 الی 129 آن اختصاص به محاکمه ناخدا افضلی فرمانده وقت نیروی دریایی ایران دارد، می نویسد: ”محاکمات اعضای حزب توده، نه تنها از محاکمات تاریخی انقلاب اسلامی ایران، بلکه از محاکمات تاریخی جهان می باشد.“ پایان نقل قول از کتاب خاطرات حجت الاسلام ری شهری (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطره ها، جلد دوم، تاریخ انتشار اردیبهشت 1385)

در این ”محاکمات تاریخی جهان“ ، همه متهمان قبل از حضور در جلسات دادگاهها، در مراحل مختلف بازجویی، تحت شدیدترین شکنجه های جسمی و روانی رایج در جمهوری اسلامی قرار گرفته بودند. [هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت، اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود. اصل 38 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]. و در همین ”محاکمات تاریخی جهان“، بدون حضور خبرنگاران داخلی و خارجی و کاملاً سری و دربسته، متهمان بدون حضور هیئت منصفه در دادگاه و همچنین هیچ گونه حق تعیین وکیل مدافع را نداشتند و این حقی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای هر متهم سیاسی به رسمیت شناخته شده است. [در همه دادگاهها طرفین دعوی حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد. اصل 35 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]. در همین ”محاکمات تاریخی جهان“ ، در طی 76 روز،10 حکم اعدام و 91 حکم زندان به مدت 700 سال صادر شد که در تاریخ قضایی جهان بی سابقه بوده است. چند سال بعد در شهریور 1367، 29 نفر از این متهمان که در دادگاههای انقلاب اسلامی ارتش به حبس ابد تا زیر 5 سال محکوم شده بودند را در زندانهای جمهوری اسلامی اعدام کردند. و شایان ذکر است که تعدادی از این اعدام شدگان، دوره محکومیت خود را کاملا طی کرده بودند.
در رابطه با ماهیت واقعی این دادگاهها، متهم ردیف یکم، ناخدا بهرام افضلی خطاب به رئیس دادگاه چنین می گوید:
”چون از مسائل قضایی بی اطلاع هستم، از حضرتعالی به عنوان یک قاضی استدعا دارم که جنابعالی به عنوان وکیل مدافع من مقداری قضاوت کنید.“
از جمله اتهامات ناخدا بهرام افضلی، که در کیفرخواست آمده به مواردی از جمله ”پرداخت حق عضویت ماهانه به مبلغ 2000 تومان“، ”کمک مالی به مبلغ 20000 تومان“، ”دادن کوپن نفت و بنزین به تشکیلات“ و همچنین ”انتقال اطلاعات بسیاری از مسائل مختلف سیاسی محرمانه و سری از طریق تماس با مقامات مملکتی از طریق حزب به جاسوسان شوروی که در ایران مستقر بودند“ اشاره شده است و همچنین در طول جلسات دادگاههای نظامی، ناخدا افضلی را به انواع اعمال ناکرده متهم کرده بودند. او در دفاع از خویش، دادن اطلاعات نظامی به حزب را قویاً تکذیب کرد و اظهار داشت:
”مطالب ارائه شده در جلسات مسائل سیاسی بوده و جنبه‌های کلی و تحلیلی داشته است.“ او در پاسخ به سؤالات مکرر رئیس دادگاه می گوید: “حاج آقا من آنچه را که در پرونده نوشته‌ام قبول دارم.”
ولی رئیس دادگاه بدون ارائه هیچ مدرک و سند و دلیل قانع کننده ای، ناخدا افضلی را متهم کرد که گویا در صدد بوده است که اسرار مربوط به موشک غرق شده در خلیج فارس را به حزب بدهد. ولی او در رد این اتهام چنین می گوید: ”در مجلات سیستم سلاحها ( Jane's Fighting Ships/Jane's Fighting Aircraft ) و چیزهایی در مورد تسلیحات که به طور ماهانه و سالانه درج می شود. این برای آن است که طراحان نظامی و سازندگان ابزار نظامی ایده ای در دست داشته باشند برای تصمیم گیری. آن چیزی که درباره این‌موشک بنده می‌دانستم و می دانم، آن اطلاعاتی است که از این مجلات غیر طبقه بندی شده دارم. در نیروی دریایی شاید دهها جلد در مورد این موشک مورد نظر هست که بنده به عنوان فرمانده می‌توانستم بگویم این‌ها را بیاورند و مطالب مورد نظرم را بردارم که این کار را نکرده ام. ”
در دادگاه انقلاب اسلامی ارتش، از زبان مهدی پرتوی، مسئول سازمان نظامی حزب (او در تمامی جلسات محاکمات نظامیان حزب در دادگاه جمهوری اسلامی همواره با رئیس دادگاه که قاضی شرع هم بوده است، همکاری می‌کرده و کسی است که از توابین و همکاران رژیم در زندانها بوده است )، چنین گفته شده است:
”وقتی او (پرتوی) از ناخدا افضلی خواسته بود که اسناد فنی مربوط به موشک هارپون (موشکهایی که روی ناوچه های کلاس پیکان مستقر بود) را در اختیار او بگذارد، ناخدا افضلی به پرتوی می گوید: اگر می‌خواهید بروید و در دریا و از کشتی غرق شده پیکان آن را پیدا کنید.” حاکم شرع دادگاه انقلاب ارتش این سخن ناخدا افضلی را به عنوان دادن اطلاعات با طبقه بندی به کلی سری به کشور بیگانه عنوان کرده و طی یک پرونده سازی با کمک مهدی پرتوی حکم اعدام ناخدا افضلی را صادر کرد.
با یک نگاه کارشناسانه، بی پایگی این موضوع روشن می شود، اولاً محلی که ناوچه پیکان در نزدیکی های سکوی نفتی البکر عراقی ها غرق شده بود، جزو منطقه ممنوعه جنگی بوده و امکان چنین اکتشافی وجود نداشت و ثانیاً همه متخصصین مسائل نظامی و دریایی به خوبی می‌دانند که ناخدا افضلی با دادن چنین پاسخی به درخواست مهدی پرتوی، در‌واقع او را به دنبال نخودسیاه فرستاده است. ناخدا افضلی و امثال او با چنین انگیزه‌هایی به صف سیاسی حزب توده نیامده بودند. او با خوشدلی و حسن نیت بشردوستانه خود برای کمک به حزب حتی قطعه زمینی که از پس اندازهای خود خریداری کرده بود را فروخت و پول آنرا در اختیار حزب قرار داده بود. او در دادگاه به انگیزه و منشاء واقعی خود برای پیوستن به حزب را چنین بیان می کند:
” در رژیم گذشته با پوست و گوشت و استخوان خودم فساد و ظلم و محرومیت را در جامعه احساس کرده بودم. برای خودم چنین تحلیل می‌کردم که برای فایق آمدن بر مشکلات و برای رفتن جامعه به طرف یک تعادل، به طرف یک قسط، لزوم یک حزب چپ... که انگیزه‌های خدمت اجتماعی یکسان برای افراد جامعه را داشته باشد، برای مملکت ما ضروری است، تا با مطرح کردن شعارهای مردمی و با اعلام نقطه ضعف ها، با ارائه راه حل ها، خدماتی را بتواند به جامعه انجام دهد.“
منبع: روزنامه کیهان 16 و 17 آذر 1362 و روزنامه اطلاعات 17و 19 آذر 1362

ناخدا بهرام افضلی در تمامی جلسات دادگاه انقلاب ارتش هرگونه اتهامی تا زمان دستگیری ، در رابطه با اتهام جاسوسی را قویاً تکذیب و رد کرد. او در همین رابطه اظهار داشت:
”نسبت به وقایع درون حزب، مرکزیت و نیز گذشته آن، کاملاً بی اطلاع بودم و صرفاً هدف من از ارائه اطلاعات سیاسی به حزب در اختیار گذاشتن داده‌ها و اطلاعات صحیح به منظور کمک به یک تحلیل سیاسی درست و صحیح و اشتباه مجاهدین را مرتکب نشدن در آن شرایط و حوادث بغرنج و پیچیده انقلاب بود، چرا که به هرحال هواداران و اعضای سازمان مجاهدین هم بالاخره جوانان این مملکت بودند. در ضمن مسائل مهم مملکتی در سطح بالای تصمیم گیری نظام، مسائل بسیار روشن بود و توسط شخص امام و دو سه نفر دیگر اتخاذ می‌شد و دیگر اینکه در رابطه با حمله هوایی عراق در خلیج فارس و اطلاعات داده شده به حزب، حتی تلویزیون بصره فیلم کامل آن را نمایش داده بود“

به هرحال واقعیت این است که تقاضای بازنشستگی ناخدا افضلی در شهریور 1361 از رئیس جمهور وقت (آقای خامنه ای) علاوه بر مخالفت او با سیاست ادامه جنگ از جانب رژیم جمهوری اسلامی بعد از فتح خرمشهر، یک علت عمده دیگر آن، ناشی از شناخت جدید و تدریجی او از این جریان که در جهت سوء‌استفاده اطلاعاتی از او حرکت می کردند، دانست. به همین جهت است که در دادگاه صریحاً اعلام می دارد:
”هدف من، فقط خدمت بود و فکر می‌کردم که از این طریق می‌توانم به مملکتم، به انقلاب و به مردم ایران خدمت کنم.”
آنانی که جریان محاکمه ناخدا افضلی را در تلویزیون مشاهده کرده‌اند به خاطر دارند که ری شهری حاکم شرع به ناخدا افضلی گفته بود:” آقای افضلی، حکومت اسلامی شما را به بالاترین مقام ارتش ارتقاع داده و اگر فرضاً حزب توده سرکار آمده بود، چه مقام بالاتری از این می‌توانست به شما بدهد؟“ این سؤال و پاسخ‌های ناخدا بهرام افضلی در طول جلسات دادگاه، تأیید انگیزه‌های انسانی و میهن پرستانه او بدون در نظر گرفتن هیچ گونه چشمداشت و پاداش و گرفتن پست و مقامی بوده است.

در اینجا ذکر این نکته ضروری است که مهدی پرتوی، مسئول سازمان نظامی حزب در جلسات دادگاههای انقلاب ارتش به نوع ارتباطات اعضای تشکیلات نظامی حزب اشاره می‌کند و می گوید: ”ارتباطات تمامی اعضا به صورت انفرادی برقرار می‌شد و هر عضو ارتشی تحت نظر یکی از کادرهای حزبی غیر ارتشی فعالیت می کرد. اعضای نظامی تشکیلات مخفی فقط می‌دانستند که با یک تشکیلات مخفی در ارتباطند، ولی اطلاع نداشتند که غیر از خودشان عضو بیشتری نیز با تشکیلات مخفی ارتباط دارند، بدین ترتیب آن‌ها متوجه نمی شدند که تشکیلات مخفی گسترده ای وجود دارد، بلکه گمان می‌کردند که فقط خودشان با حزب تماس مخفی دارند. حدس های بعدی اعضای نظامی تشکیلات مخفی امری جداگانه بود، ولی به طور رسمی اطلاعی از جانب ما به آن‌ها داده نشد.“ (پایان نقل قول از مهدی پرتوی، مسئول سازمان نظامی حزب ) ، و در همین رابطه ناخدا افضلی چنین می گوید:
”از پرتوی و معزز پرسیدم که آیا چنین تشکیلات مخفی در حزب وجود دارد، آن‌ها وجود آنرا نفی کرده و گفتند که چنین چیزی وجود ندارد.”
و در همین رابطه در بخشی دیگر از دفاعیات ادامه می‌دهد که:
”از وقایعی که در داخل حزب از سازماندهی حزب می گذشت و گذشته از اینکه اطلاع کلی که نداشته‌ام هیچ که شاید اطلاعات جزیی هم بسیار کم بود و پس از بازداشتم یک چیزهایی را که حین بازجویی مطرح می شد، بنده از آن مطلع شدم. مثلاً جناب خسرو که الان اسمشان را فرمودند مهدی پرتوی تا روزی که تلویزیون مصاحبه ایشان را پخش کرد، نمی‌دانستم شغلشان چیست و جناب جوادی را هم که اسم ایشان را هم پس از بازداشت متوجه شدم که محمد معزز است... اما فساد، ظلم و جور و محرومیت را که احساس می‌کردم و برای رفتن جامعه به سوی تعادل، لزوم یک حزب چپ را برای مملکت ضروری تشخیص می دادم. از چیزهایی که ما پیش خودمان و در درون خود ساخته بودیم که بلی ما یک آمال بسیار خوب داریم و انسانی است و می‌خواهیم خدمت بکنیم، سوء‌استفاده شد.“
در همین رابطه اخیراً (مردادماه 1391 برابر با آگوست 2012) در اسناد ”آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان فدائیان خلق ایران،اکثریت” مربوط به سالهای 1362 تا 1365، در بخش ”اقدامات لجستیکی رهبری سازمان برای مقابله با حمله رژیم به تشکیلات سازمان“ چنین آمده است:
”تا مقطع ضربه به حزب در سال 1362 – 1361 نیز سازمان دارای هیچگونه سازمان متشکل نظامی نبوده است. مسئولان وقت سازمان در سال 1360 آگاهانه تصمیم به لغو کلیه ارتباطات تشکیلاتی با نیروهای نظامی سازمان می گیرند. مقامات دادستانی انقلاب که در آن مقطع موسوی تبریزی بود به سازمان فشار می‌آورند که شما در ارتش نیرو دارید و یکی از شرایط فعالیت قانونی، معرفی اعضای نظامی سازمان مطرح می شود. نماینده سازمان به دادستانی انقلاب می‌گوید که ما اسامی هیچ کسی را نمی‌دهیم و تشکیلاتی هم در ارتش نداریم. به همین دلیل رهبری سازمان آگاهانه تشکیلات نظامی در ارتش را منحل می کند.
در اواخر سال 1361، بنا به اصرار نورالدین کیانوری، دبیر کل حزب توده ایران در صحبتی با فرخ نگهدار، کیانوری می گوید: ”شنیده ام که شما چند تا یاقوت در ارتش دارید، ما هم الماسهایی در ارتش داریم، آن‌ها را با هم مخلوط کنیم چیز خوبی در می آید.” (نقل به مضمون) به خاطر اصرار کیانوری رهبری سازمان تصمیم می‌گیرد که از طریق انوشیروان لطفی که در آن مقطع مسئول مستقیم ارتباطات با نیروهای نظامی بوده است، با افراد نظامی تماس گرفته و موضوع را با آن‌ها در میان بگذارد و با جمع آوری اسامی کسانی که برای انتقال داوطلب می‌شوند ترتیب تحویل آن‌ها به حزب توده ایران داده شود. هنگامی که این ارتباطات در حال انتقال بوده، ضربه به حزب توده ایران وارد می‌شود و در نتیجه نه همه ارتباطات، بلکه بخشی از آن‌ها منتقل می شوند. (پایان نقل قول از “ آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان فدائیان خلق ایران،اکثریت “)

چرا و به چه دلیل اینچنین از حسن نیت پاک انسانی، عشق به مردم و میهن و از خودگذشتگی تک تک نظامیان میهن پرست، چه غیر انسانی و بی رحمانه سوء‌استفاده شده است؟ نظامیان میهن پرستی که از وجود تشکیلات مخفی نظامی بی اطلاع بوده اند، ولی از آن‌ها به عنوان “الماس ها“ و “یاقوت ها“ در درون ارتش در جهت مقاصد و اهدافی مشخص می‌توان سوء‌استفاده کرد و زندگی و آینده آن‌ها و خانواده‌هایشان را به نیستی و نابودی کشاند.
و نکته آخر اینکه، ناخدا افضلی بعد از یورش به حزب توده ایران و دستگیری رهبران آن در بهمن ماه 1361، در راس هیئتی در فروردین ماه 1362 به ایتالیا و لیبی مسافرت کرد، سئوالی که در اینجا مطرح می‌باشد این است که چگونه فردی که می‌دانست از همان روز اول دستگیری رهبران حزب، آن‌ها به جاسوسی متهم شده اند، چرا به وطن خود باز می گردد؟ فقط یک انسان میهن پرست و شرافتمند، انسانی که به فرزند خود گفته است: “من هیچ کار خلافی نکرده‌ام که بخواهم ترس و واهمه ای داشته باشم و تنها تلاش من برای خدمت به این مردم و این مملکت می باشد.“، می‌توانست به خود حق دهد که با سری افراشته به میهن خود باز گردد.